چند صباحی است که تراکمه را رصد می کنم و فکر می کنم که احساسی از جنس کودکی است؛ چیزی شبیه دفترچه خاطرات. اما دیگر نمی ترسیم که خوانده شود، دیگر بر سر پاره شدن یک کاغذ از دفتر خاطرات با برادر یا خواهرمان دعوا نمی کنیم. شاید دلیلش این است که می توانیم بدون اینکه غروری شکسته شود و یا کم رویی مانع شود از چیزهایی که دوست داریم و یا متنفریم، بنویسیم. حیای دروغین و ترس دو نیرویی است که انسان همیشه با آن درگیر است. چه افکار زیبا و چه خواسته های شیرینی که به دلیل فشار این دو نیرو به صندوقچه ناگفته ها رفته.
۰ نظر
۱۳ دی ۹۳ ، ۱۹:۵۵