یاد باد چشمه همیشه جاریت
شنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۴۹ ب.ظ
دیدن عکس وطن در غربت چه حالی دارد؛ حالی غریبتر از غم و جانکاهتر از درد. غربت را بهانه می کنم تا با پای خیال در دیار از یاد رفته گذری کنم و برای اندک زمانی دل خود را با یاد و خاطراتش صیقل دهم و آزمندانه آرامش را طلب کنم .
صرفه همان دهکده ای که عمری انسانها را جاه و نان داد و آخر خودش با غربت و تنهایی مونس شد؛ صرفه همان دهکده ای که روزگاری صدای مردمانش در غروب فضای دیار را پر کرده بود و اکنون صدای شغال ها خبر بی آبادی دیار را فریاد می کشند...
آه ای صرفه ای وطن غریب من چه روزهایی رزق و روزی مردان سرزمینت را عطا کردی و اکنون در غربتی غریبتر از حال و روز من گرفتار شدی
با تو همدردم ببخش که دور از تو شاد می گردم ببخش با تو همنوا نیستم تو درس بخشندگی آموختی و من درس فراموشی.
صرفه یاد باد کوه های سر به فلک کشیده ات که به ما درس استواری را آموخت؛ یاد باد چشمه همیشه جاریت که حیات را معنا بخشید
راستی چه زیباست بر بلندای کوهایت ایستادن و زیبایت را نظارگر بودن. چه زیباست در باغهایت قدم زدن و با تمام وجود زیباییت را حس کردن .
راستی قدمت تو را کسی نمی داند اما بی گمان از روزگاری دور تو گذرگاه مردمان بودی ؛که آن گورهای یافت شده بر تل باغ خود گواه قدمت توست.
صرفه ای جان من فدای جاودانگی تو گر مرا در غربت جا و نان دهند گر ثروت عالم را یکجا دهند هرگز قیاس نخواهد شد با مشتی از خاک تو
صرفه ای یادگار اجداد من ای همنوا و همسفر با اجداد من با یاد تو یاد آنان در وجودم زنده می شود دلم برایشان بیداد می کند و احساس از یادشان غوغا می کند گر چه از خانه هایشان تلی از خاک ماندگار مانده" اما خاطرهایشان جاودان مانده بیاد همه رفتگان...
پ ن :
# متن زیبا ارسالی از : سید روح الله سادات حسینی
# عکس : تابستان 95
# خدا همه رفتگان را بیامرزد.
۹۵/۱۱/۰۲
در مجلس عزای خودم گریه میکنم
زانو بغل گرفته و مانند کودکان
لج میکنم برای خودم، گریه میکنم
چونان مسافری که کسی نیست خویش او
چون چشمه پشت پای خودم گریه میکنم
پیش چراغهای جهان سرخ میشوم
از شرم چشمهای خودم گریه میکنم
بسیار سادهام من آواره، مدتی است
با یاد روستای خودم گریه میکنم
ای دل عجیب خستهام از درد مردمان
امشب فقط به جای خودم گریه میکنم
علی محمد مودب