روستای صرفه/ابادی از یاد رفته....

روستای صرفه از توابع دهستان گروه/احمداباد بخش راین استان کرمان

روستای صرفه/ابادی از یاد رفته....

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زیباترین روستای استان کرمان» ثبت شده است

غروب بود و نسیم سردی در ابادی وزیدن گرفته بود...

کم کم صدای زنگوله ی گوسفندانی که از چرا برمیگشتند شنیده می شد،صدای ناله ی توله ها در تنگل و تنگ،اواز کلاغ ها در دم زرده،صدای مشک زدن با سه پایه های چوبی قدیمی و مشک های چرمین،صدای شرشر اب،صدای زندگی...

پیرمرد که امروز نوبتش برای چوپانی گوسفندها بود،خسته و اشفته به ده برمی گردد

گویی گوسفندان هم خستگی او را درک می کنند و همین که نزدیک ابادی می شوند،دسته دسته جدا می شوند و  خودشان به سمت آغلشان می روند.

سوز و سرما ناخوداگاه دست و بالت را می لرزاند...
گوسفندها را که می دوشی و انها را به اغل میزنی،باید شنکی بزرگ بر در اغل بگذاری،نه از ترس مردم،از ترس ساکنان همیشگی این منطقه،همان گرگ ها...
۱ نظر ۰۷ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۱۵
نوشته شده توسط : سید

تصاویری از روستای صرفه در تابستان 94 در ادامه مطلب :


واماخاطرات روزهای گرم وسرد که باورش غیر ممکن است.اینک مثال تصویر از جلوی دیده گانمان عبور می کنند.پس باید باور کرد که:

عجب فرسوده دیواریست دنیا....

۰ نظر ۲۴ تیر ۹۴ ، ۱۳:۱۶
نوشته شده توسط : سید

روحـــــــــــــمان آبستـــــــــــــــن یکـــــــــ قرن تنهــــــــــــــــــا بودن اســــــــــتــــــ

طفـــــــــــــــــل حســـــــــــــرت نوش مـــــــــــــا دنیــــــــــــــــا نمی آید رفیــــــق

دستــــــــــــهایــــــــــــت را خــــــــــــــــــو دت ها کن اگــــــــــــــر یخ کرده انــــــــــد

از لــــــــــــــــــب ایـــــــــــن مـــــــــــــــردمان هــــــــــــا هــــــانمی آید رفـــــــیـــــق

گردوی تنگل،گردویی قدیمی با ریشه هایی ضخیم و تنومند در روستای صرفه،زیر کمر زرد و در تنگل صرفه می باشد.

متاسفانه امسال این درخت هم مانند سایر گردو های منطقه سرمازده شده است و برگ و بری ندارد

۰ نظر ۰۵ تیر ۹۴ ، ۱۳:۳۹
نوشته شده توسط : سید



دیشب از بام جنون دیوانه ای افتاد و مرد
پیش چشم شمع ها پروانه ای افتاد و مرد

از لطافت یاد تو چون صبح گل ها خیس بود
شبنمی از پشت بام خانه ای افتاد و مرد...


۰ نظر ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۳۴
نوشته شده توسط : سید

درد من و تمام تبرخورده‌ها یکی‌ست:
باور نمی‌کنیم که مردیم مدتی‌ست

آنها در انتظار دوباره پرنده‌ای
من فکر بازگشت کسی که نبود و نیست...



تصاویر بیشتر در ادامه مطلب :

۰ نظر ۲۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۱۰
نوشته شده توسط : سید

با عاشقان به حال وداعی سفر بخیر
از دوری تو عاقبت چشم تر به خیر
تنها شدیم و خلوت ما گریه خیز شب
اشک شبان غربت و آه سحر به خیر

تصاویری از فروردین 94 در روستای صرفه:

۰ نظر ۲۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۳۴
نوشته شده توسط : سید

یاد انها که به مترسک مزرعه نخندیدند و به کلاغ‌ هاسنگ نینداختند و از پرچین باغ سیب عبور نکردند.
می‌نویسم تا دستانم از حرکت باز نایستد و می خندم تادهانم بسته نماند...

بالای سرم خورشید یا ماه فرقی نمی‌کند مهم این است که خدایی که در نزدیکی من است مرا دوست دارد.تو بامنی وخدایا مرا بی تو لحظه ای هرگز...

قبل از اینکه چراغ ها را روشن کنی با کلاغ‌ها که رو به غروب می‌روند خداحافظی کن....



۰ نظر ۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۳۶
نوشته شده توسط : سید



کسی با قصه من آشنا نیست


در این عالم ندارم همزبانی


به صد اندوه می نالم - روا نیست

 

شبم طی شد کسی بر در نکوبید


به بالینم چراغی کس نیفروخت


نیامد ماهتابم بر لب بام


دلم از این همه بیگانگی سوخت



۰ نظر ۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۱۵
نوشته شده توسط : سید

بیابان را، سراسر، مه گرفته است .

چراغ قریه پنهان است

موجی گرم در خون بیابان است

بیابان ، خسته

      لب بسته

          نفس بشکسته

           

بیابان را سراسر مه گرفته ست . ( می گوید به خود، عابر)

سگان قریه خاموشند...

۰ نظر ۲۷ فروردين ۹۴ ، ۰۲:۱۵
نوشته شده توسط : سید

مردم بالادست، همه در ماتم و اندوه نشستند اما…

کدخدا در خانه با زنش میخندد

 آب را گل کردند…

چشم ها را بستند و چه با دل کردند…

۰ نظر ۱۸ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۴۵
نوشته شده توسط : سید