روستای صرفه/ابادی از یاد رفته....

روستای صرفه از توابع دهستان گروه/احمداباد بخش راین استان کرمان

روستای صرفه/ابادی از یاد رفته....

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طبیعت روستای صرفه» ثبت شده است

در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست

خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست...



۰ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۱۵
نوشته شده توسط : سید



 

دریغا دیده ی دل ها به خوابست
نداند کس که غم ها بی حسابست
دمی اندیشه کن کاین زندگانی
عذاب اندر عذاب اندر عذاب است...


۰ نظر ۱۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۰۸
نوشته شده توسط : سید

حال آرام بر لابه لای سنگ هایی که روی خاک دراز کشیده وهر سنگی پر از

درد های آدم هایی است که  اینک در زیر خاک مدفون شده اند.قدم بگذاریم...

وکنارشان چند دقیقه  تحمل کنیم!هر سنگی شرح حالی دارد .

داستانها وخاطراتی دارند که به همراه خود درزیر خاک پنهان کرده اند.دردودل هایی که هیچ وقت گفته نشد.وهزاران دردو حسرت وافسوس ...

 

۰ نظر ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۴۲
نوشته شده توسط : سید

خوش نشین بر لب آبی که روان می گذرد                       تا که احساس کنی عمر چنان می گذرد

از صدای گذر آب چنان می فهمی                                 تندتر از آب روان، عمر گران می گذرد


این چشمه منبع اصلی مصرف اب معدود اهالی می باشد،


تصاویر را در ادامه ببینید:

۰ نظر ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۳۳
نوشته شده توسط : سید
بی وفایــی پیش چشم این اهالی خوب نیست
التماست می کنم این بی خیالی خوب نیست

خنده های رفتنت در کوچـــه ها ویــران گرند
گریه های ماندنم در این حوالی خوب نیست

مادرم می گفت:شاید یک غروبی آمدی
انتظار سرنوشت احتمالی خوب نیست

ادامه ی تصاویری از بهار 94 روستای صرفه را در ادامه مطلب ببینید:


۰ نظر ۰۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۱۷
نوشته شده توسط : سید

                           نشان مهر و وفا نیست  در تبسم گل 

                                                  بنال بلبل بی دل که جای فریاد است...


دیدن ادامه تصاویر در ادامه مطلب:

۰ نظر ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۴۸
نوشته شده توسط : سید

چه دل مسکینی...

که غمین می شود اندر غم هر غمگینی!

هم غم گرگ دهد رنجش و هم غصه میش...

چه کنم با دل خویش

۰ نظر ۱۵ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۰۴
نوشته شده توسط : سید

فرهادها را در بیستون کشتیم
        و در تاریخ از او به نیکی یاد میکنیم...
               تا ثابت کنیم حتی در عشق هم مرده پرستیم... 


۱ نظر ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۴۱
نوشته شده توسط : سید

چند صباحی است که تراکمه را رصد می کنم و فکر می کنم که احساسی از جنس کودکی است؛ چیزی شبیه دفترچه خاطرات. اما دیگر نمی ترسیم که خوانده شود، دیگر بر سر پاره شدن یک کاغذ از دفتر خاطرات با برادر یا خواهرمان دعوا نمی کنیم. شاید دلیلش این است که می توانیم بدون اینکه غروری شکسته شود و یا کم رویی مانع شود از چیزهایی که دوست داریم و یا متنفریم، بنویسیم.  حیای دروغین و ترس دو نیرویی است که انسان همیشه با آن درگیر است. چه افکار زیبا و چه خواسته های شیرینی که به دلیل فشار این دو نیرو به صندوقچه ناگفته ها رفته.

۰ نظر ۱۳ دی ۹۳ ، ۱۹:۵۵
نوشته شده توسط : سید


۰ نظر ۱۰ آبان ۹۳ ، ۱۷:۵۲
نوشته شده توسط : سید