روستای صرفه/ابادی از یاد رفته....

روستای صرفه از توابع دهستان گروه/احمداباد بخش راین استان کرمان

روستای صرفه/ابادی از یاد رفته....

۳۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روستای صرفه از توابع گروه» ثبت شده است

بنام خدای سبزه و باران
درختانی که سال ها سایه خود را نثار توشه ناچیزش کرده بودند اکنون بی رمق و بی بار چونان پنجه های خشکیده مرده ای در گور به قامت و لی نه استوار،مقابل چشمانش ایستاده بودند..
فقط جرقه ای دیگر یا که گردبادی تند تر ریشه امیدوار آنان را به عبث می کشاند..
کمی آنطرف تر،مرد صیاد سنگ چینه پر از خاکسترش را به زاری می نگریست..
لاشه متعفن گرگی پیر در کنار لاک خالی لاکپشتی؛چند لاشخور بی میل را میعادگاه شده بود..
قدم به قدم تلی از خاکستر پای سنگی دوداندود انباشت شده بود…
چشم ها با هم سخن میگفتند فقط…
طبیعت به جنگ کوه آمده بود انگار و بیل و لته پاره های مردان آبادی یارای مقابله را نداشت….
آفتاب سوزان تر و باد افسار گریخته تر از قبل؛ دست با دست آتش بی مروت مهربان کرده بودند…
زنی شالمه به سر و شال بر کمر بسته،مردانه به نبرد اخگر آمده بود و فرنج تن اش انگار بلوطی خشکیده بر درختی،مچاله به برابرش با وزش باد به اهتزاز در می آمد..
مردان آبادی با شکمی تهی و گلویی خشک،چند شبی را بی اینکه پلک با هم مهربان کرده باشند،استوار و محکم،بیل به دست؛مقابل آتش سرکش براق شده بودند…
باد سرگردان وحشی چونان آهی برآمده از نهاد،داغ و سوزان؛داغ مانده بر دل کوه را رونق میداد…

۰ نظر ۰۹ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۱۷
نوشته شده توسط : سید

غروب بود و نسیم سردی در ابادی وزیدن گرفته بود...

کم کم صدای زنگوله ی گوسفندانی که از چرا برمیگشتند شنیده می شد،صدای ناله ی توله ها در تنگل و تنگ،اواز کلاغ ها در دم زرده،صدای مشک زدن با سه پایه های چوبی قدیمی و مشک های چرمین،صدای شرشر اب،صدای زندگی...

پیرمرد که امروز نوبتش برای چوپانی گوسفندها بود،خسته و اشفته به ده برمی گردد

گویی گوسفندان هم خستگی او را درک می کنند و همین که نزدیک ابادی می شوند،دسته دسته جدا می شوند و  خودشان به سمت آغلشان می روند.

سوز و سرما ناخوداگاه دست و بالت را می لرزاند...
گوسفندها را که می دوشی و انها را به اغل میزنی،باید شنکی بزرگ بر در اغل بگذاری،نه از ترس مردم،از ترس ساکنان همیشگی این منطقه،همان گرگ ها...
۱ نظر ۰۷ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۱۵
نوشته شده توسط : سید

حس میکنم مانند نامت از یاد رفته ای...

حتی دیگر صاحبان اصلی ات هم حالی از غربت تو و سرزمین از یاد رفته نمیپرسند...

پس برای آرامش قلب این سرزمین تنها و مظلوم بخوان :

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد

در دام مانده باشد صیاد رفته باشد...

۲ نظر ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۹
نوشته شده توسط : سید


روستایم راز آلود شده است و فرازو فرودش بهت آور !لبخند ها بی چتر  

از ارتفاع بالا سقوط می کنند گویی زمان به اهالی باران ،نا مهربان  

گشته است .فصل غریب درد ها پر بار؛جاده از غبار و گردها سرشار ؛ 

نیکان بردار ؛عجب حکایتی... 

 

تبر تقدیر تدبیر نمی شناسد.قامت مهربان رعنا مردانی را می شکند  

و بر خاک می افکند در امتداد  این شکستن ها و افتادن ها ،سیلاب  

اشک و آه روان ؛بارش تند اندوه دوان ؛ودریچه های تبسم گل اندود

سخن از امیر تبسم های شیرین است که در شامگاهی تلخ در 

کمین لشکر غم ،دست به سر با سحر وداع کرد .آه چقدر ناگهانی

ناگهان ها درد و داغی دیگرند ...

۱ نظر ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۵۸
نوشته شده توسط : سید


من اینجا بس دلم تنگ است ...
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی‌برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است ؟
۱ نظر ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۵۱
نوشته شده توسط : سید


کُت نمکی ، نام کوه یا تـپه ای سنگی مشرف به قسمتی از باغ های صرفه ما بین گلی صرفه و تنگ صرفه ( روی بُنه ) می باشد.
۰ نظر ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۲۴
نوشته شده توسط : سید


ای گل گمان نبر به شب جشن می روی/شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند

یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند/این بار می برند که زندانیت کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست/گاهی نشانه ایست که قربانیت کنند...


۰ نظر ۲۷ تیر ۹۴ ، ۱۲:۰۹
نوشته شده توسط : سید
به نام خدایی که در روستای ماست"

در تابستان 94  خشکسالی منطقه را فرا گرفته است .

به جز درصد کمی از درختان تقریبا 90 درصد درخت های میوه ی روستای صرفه علی رغم داشتن برگ و سرسبزی همیشگی ، میوه ای ندارند .

درحالیکه امسال درخت های گردو بسیار دور تر از سایر درخت ها جوانه زدند و برگ و شاخه های خود را بدست اوردند اما می بینیم که نه تنها درخت های گردو بلکه تمامی میوه ها کمیاب و نایاب شدند.تا جایی که میوه ی زردالو که از محصولات اصلی صرفه بود به کل نایاب شده است.

و همین امر علت اصلی سکونت تنها 2 خانواده که جمعا 4 نفر هستند در این روستا شده است...

۱ نظر ۲۵ تیر ۹۴ ، ۱۵:۰۵
نوشته شده توسط : سید

تصاویری از روستای صرفه در تابستان 94 در ادامه مطلب :


واماخاطرات روزهای گرم وسرد که باورش غیر ممکن است.اینک مثال تصویر از جلوی دیده گانمان عبور می کنند.پس باید باور کرد که:

عجب فرسوده دیواریست دنیا....

۰ نظر ۲۴ تیر ۹۴ ، ۱۳:۱۶
نوشته شده توسط : سید

پرنده وار در این های و هوی طوفان ها
به سویت آمده ام از هراس انسان ها

از اضطراب خودم را به شیشه می کوبم
روا مدار بمیرم کنار ایوان ها

کجایی ای که در آغوش مهربان دادی
شبی پناه به گنجشک خیس  باران ها

مگر نه این که همان خانه است این خانه
که مانده است به جا از گزند دوران ها


۳ نظر ۰۹ تیر ۹۴ ، ۱۹:۵۱
نوشته شده توسط : سید