خداوندا...
در این برهوت عاطفه،هر که را تتمه دلی برای مهر ورزیدن هست گرامی بدار و سرش را به سنگ جفا آشنا مکن...
۰ نظر
۰۵ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۹
نباشم گر در این محفل ، چه غم ، دیوانه ای کمتر
من که میدانم شبی عمرم به پایان میرسد
نوبت خاموشی من سهل و آسان میرسد...
من که میدانم شبی عمرم به پایان میرسد
نوبت خاموشی من سهل و آسان میرسد...
پرنده ای که به شکلی عجیب و با ماده ای شبیه گل لانه ای برای خود ساخته است
شعر
نگفتن مان را به پاى بیخیالی مان نگذار
هنوز
زود است تا بفهمى
سکوت،
نامِ مستعارِ مردى ست
که
تمامِ سیم خاردارهاى مرزِ جهان
تکه
اى از حنجرهاش را
به
یغما بردهاند
تا
ابرازِ وجود کنند...
درد من و تمام تبرخوردهها یکیست:
باور نمیکنیم که مردیم مدتیست
آنها در انتظار دوباره پرندهای
من فکر بازگشت کسی که نبود و نیست...
تصاویر بیشتر در ادامه مطلب :