و در این برهوت همنوایی نیست .
نگاه دور دست تو بکاری نمی آید . اینجا فقط شن باد است که میماند خاک است که میماند
و گرماست که تمامیت نفسگین زندگیم را میسوزاند .
اینجا فریاد رسی هم نیست .
اینجا من هستم و این همه راه نرفته که افسوس گامهایم به دامان بلندشان نمیرسد .
اینجا نام هر کسی رویاست . بودن رویاست . هستن رویاست . همین .
اینجا سوگ برپاست .اینجا خستگی واقعیت دارد . سکوت واقعیت دارد و مردن آرزویی دور . آنقدر دور که گویی راه آخر ماندن در گذاشتن و گذشتن خلاصه میشود .
و در این برهوت همنوایی نیست .
نگاه دور دست تو بکاری نمی آید . اینجا فقط شن باد است که میماند خاک است که میماند
و گرماست که تمامیت نفسگین زندگیم را میسوزاند .
اینجا فریاد رسی هم نیست .
اینجا من هستم و این همه راه نرفته که افسوس گامهایم به دامان بلندشان نمیرسد .
اینجا نام هر کسی رویاست . بودن رویاست . هستن رویاست . همین .
اینجا سوگ برپاست .اینجا خستگی واقعیت دارد . سکوت واقعیت دارد و مردن آرزویی دور . آنقدر دور که گویی راه آخر ماندن در گذاشتن و گذشتن خلاصه میشود .