سر نهاده چون اسیر خسته جان
در کمند روزگار بدسرشت
رونهفته چون ستارگان کور
در غبار کهکشان سرنوشت
نسیم آسا ازین صحرا گذشتیم
سبک رفتار و بی پروا گذشتیم
به پای کوشش از دیروز و امروز
گذر کردیم و از فردا گذشتیم
کنون در کوی نا پیدا خرامییم
چو ا ز این صورت پیدا گذشتیم
رشید از ما مجو نام و نشانی
که از سر منزل عنقا گذشتیم
به ادامه مطلب بروید
آری از پشت کوه آمده ام
چه میدانستم این سمت کوه باید برای ثروت حرام خورد
برای عشق خیانت کرد
برای خوب دیده شدن دیگران را بد نشان داد
برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند
وقتی هم باتمام سادگی دلیلش را میپرسی میگویند:
ازپشت کوه آمده
ترجیح میدهم به پشت کوه برگردم و تنهادغدغه ام سالم برگرداندن گوسفندان ازدست گرگان باشد
تااینکه این سمت کوه باشم وگرگ
آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست
آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است
حیثیت این باغ منم ، خار و خسی نیست
امروز که محتاج توام ، جای تو خالیست
فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست
تصاویر را در ادامه مطلب ببینید: