۰ نظر
۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۲۷
نکنـــــــد چلچله از اهل زمین دلگیــــــــر است،که چنیــــــن غرق اندوه مرا می خوانــــــــــد
نغمه اش جان ســــــــــوز است از برایــــــــــش امروز می روم تا ته رود ؛ تا ته افســـــــــانه ی باد ؛ تا ته لبخند زمین غرق احساســـــم من،غرق اندوه و شعف
غرق لبخنـــــــــد بلند،غرق فواره ی اشک
غرق احساســــــــــــــــــــــــــــــــــــــم من...
شاعر از کوچه ی مهتاب گذشت
لیک شعری نسرود
نه که معشوقه نداشت
نه که سر گشته نبود
سالها بود دگر کوچه ی مهتاب خیابان شده بود......
تصاویر را در ادامه مطلب ببینید: