کمر زرد (2)
جمعه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۲۳ ب.ظ
نه از آشنایان وفا دیده ام نه در باده نوشان صفا دیده ام
ز نامردمی ها نرنجد دلم که از چشم خود هم خطا دیده ام
به خاکستر دل نگیرد شراب من از برگ چشمی بلا دیده ام
وفای تو را نازم ای اشک غم، که در دیده عمری تورا دیده ام...
دم زرده ی خودمان که می شود،کافیست بنشینی روی کمر زرد و چشم بدوزی به بالای باغ سید قاسم تا شاید رهگذری را ببینی...
احتمال دیدن وحش ها خیلی بیشتر از ادم هاست...
از سگ و توله و روباه بگیر و برو به سمت گراز و گاو کوهی و گرگ...
گهگاهی صدای توله ای را می شنوی که از تنگ صرفه جیغ خود را می کشد و توله ی دیگر در پای قله ی صرفه یا تنگل با زوزه ی خود جواب هم نوعش را می دهد.
وسط تابستان هم که باشد،سوز سرما را از روی کمر زرد حس می کنی...
یادی در سالهای نه چندان دور که می نشستیم روی کمر زرد دور اتش و سیب چالی می خوردیم.
بهار 94