هر بیشه گمان مبر که خالیست ...
چهارشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۱۷ ب.ظ
۹۴/۰۴/۰۳
هر بیشه گمان مبر که خالیست ، شاید که پلنگ خفته باشد
در ژرف و سیاهی هفت دریا ، شاید که نهنگ خفته باشد
یک عمر قفس بست مسیر نفسم را
حالا که دری هست مرا بال و پری نیست
حالا که مقدر شده آرام بگیرم
سیلاب مرا برده و از من اثری نیست
بگذار که درها همگی بسته بمانند
وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست...