تیربرق ها دیر رسیدند !
چهارشنبه, ۲ دی ۱۳۹۴، ۰۴:۵۲ ب.ظ
شاید بتوان گفت پاییز هم گذشت و رهگذری بر این ابادی نه...
البته سرمای استخوان سوز بی تاثیر نیست اما حکایت پاییز و زمستان با ادمیزاد در روستای صرفه همان حکایت اب و اتش است که گویی سازشی برای با هم بودن ندارند..
خیلی سالهاست که نه تنها زمستان ؛ بلکه تابستان و بهار صرفه هم از ادمیزاد دوری می گزیند.
سال هایی دور در دهه های 50 و 60 و 70 نامه ها و تقاضاهایی برای مسئولان فرستاده شد تا ده ها خانوار این ابادی از نعمت برق برخوردار شوند.
نتیجه ی این درخواست ها برق رسانی در اواخر دهه ی 80 به این روستا بود. خیلی هایی که خواهان برق بودند چیزی جز سنگ مرمر از ان ها نمانده بود
علی رغم اینکه 6-7 خانوار باقی مانده بودند لیکن تصور بر این بود که بهشت صرفه با برق رسانی ابادتر و شب هایی فراتر از برهوت را خواهد گذراند.
طولی نکشید ساکنین صرفه فقط دو سه خانوار شدند و تیرهای برقی که تعدادشان از ساکنین این سرزمین بیشتر شد...
تیرهای برقی که شاید اگر سالها زودتر خود را به این روستا می رساندند استفاده ی بیشتری از انها می شد
نه حالا که نور انها روشنی بخش نقطه ای تاریک در دل کویر است . در دیاری که در این فصل پرنده پر نمی زند جای جای این روستا چراغ های روشن دارد و حتی سگ و شغالی هم نیست تا از انها بهره ای ببرد.
برای مملکت هم سودش بیشتر بود؛ چرا که اگر هم اکنون قبض برق خانه های صرفه را ببینی از زیر هزار تومن گرفته تا بیشترین شان که چهار پنج هزار تومن است!
باید حال مامور برقی را پرسید که جاده سنگلاخ و گدار با شیب نود درجه ای صرفه را با سلام و صلوات می گذراند تا شماره ی کنتور ها را بخواند! البته اشتغال است دیگر، ادم باید خود را به هر دری بزند!
گمان نکنم ارقام این کنتورها بیش از یکی دو رقم باشد!
بقول شاعر ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور که مردم به ان شادمانی بی سبب می گویند...
تنها شبی هفت ساله خوابیدم و بامدادان هزار ساله برخاستم ./
۹۴/۱۰/۰۲